آنیتا کوچولوی منآنیتا کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

به انتظارت می مانم

بیمارستان !

سلام دوستای خوبم  . دیروز من از صبح تا شب بیمارستان بستری بودم .حالم خیلی بد شده بود .دردهام زیاد بود انقباظ شکمی داشت زیاد میشد .کم مونده بود آنیتا خانومی رو از تو دلم دریارن ولی خدا رو شکر بخیر گذشت . برام آمپول زدن دردهام کم شد مرخصم کردن ولی خیلی ترسیده بودم آخه معلوم نبود نی نی بیاد نارس باشه و دستگاه بخواد یا نه ! الانم استراحت مطلقم تا هفته ی دیگه که دکترم گفت هفته ی37 کامل بشه بیا بردارم بچه رو . برام دعا کنید باز آنیتا خانومی هوس نکنه زودتر بیاد بغل مامان . بچم گناه داره اگه نارس دنیا بیاد ...
6 تير 1392

نیمه شعبان

یا مهدی! ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق میلاد تو قصیده بی انتهاییست که تنها خدا بیت آخرش را می داند. بیا و حسن ختام زمان باش . . . ...
2 تير 1392

تیر ماه

وای مامان جونم وارد ماه تیر شدیم ؛ماهی که قراره شما بیای تو بغلم ؛فقط 17 روز دیگه. نمیدونم چمه اما اصلا خواب ندارم .همش به فکر توام ؛به فکر روز اومدنت ، یه احساسی دارم که نمیتونم وصفش کنم ؛هم خیلی خوشحالم که این چند ماه رو بخوبی سپری کردیم هم ترس دارم که واسه دنیا اومدنت اتفاقی نیوفته ؛ خدا کنه یه روز این نوشته ها رو بخونم و تو بزرگ شده باشی و اونجا اول یه نفس راحت بکشم و بعدش با خودم بگم چه فکرها میکردم !!!!!!! دختر نازنینم خیلی دوستت دارم . ...
1 تير 1392